نویسنده: بهروز حاجی‌محمدی




 

شخصیت‌های اصلی در برخی از قطعات كوتاه كافكا، ناظرانی كنجكاو، افرادی ولگرد یا كسانی‌اند كه از جایی سرك كشیده یا استراق سمع می‌كنند. در قطعه‌ای به نام «نگاهی پرت از پنجره» ناظر برای مشاهده مردم به خیابان نمی‌رود، بلكه از پشت پنجره، به دختری جوان و مردی مسن اشاره می‌كند كه از كنار هم می‌گذرند، در حالی كه آفتاب بر چهره‌ی یكی می‌تابد و سایه‌ی دیگری بر سطح خیابان است:
با این روزهای بهاری كه به زودی از راه می‌رسند چه كنیم؟ امروز صبح آسمان خاكستری بود، اما اگر حال دمِ پنجره بروید تعجب می‌كنید و گونه‌تان را به چفت پنجره تكیه می‌دهید.
خورشید از هم اكنون غروب می‌كند، اما آن پایین می‌بینیدش كه چهره‌ی دختركی را روشن می‌كند كه قدم می‌زد و دور و برش را می‌نگرد، و همانگاه می‌بیندش كه در سایه‌ی مردِ پشت سری كه به او می‌رسد فرو می‌رود.
و سپس مرد گذشته و چهره‌ی دخترك كاملاً روشن است. (مجموعه داستانها، ص 455).
این قطعه، از لحاظ تأكیدش بر نور و تأثیرات حسی آن در تقابل با سایه، قطعه‌ای امپرسیونیستی و قابل توجه است. در واقع، آنچه در این قطعه در مركز توجه قرار می‌گیرد، تأثیر نور و رنگ و چیرگی این دو عامل بر صحنه‌ی داستان است. استفاده از صفات و كلماتی چون خاكستری، روشن (دو بار)، سایه، خورشید (نور در تقابل با سایه)، غروب، صبح و قرار گرفتن مرد و زنی (كه فاقد هرگونه مشخصه‌ی فیزیكی‌اند) در این سایه و روشن، مجموعاً به خلق این تابلوی شگرف ادبی كمك كرده و بر تأثیرات امپرسیونیستی آن افزوده‌اند. ناظر خاموش پشت پنجره نیز، همچون دوربینی بی‌جان و بی‌تفاوت، تصویری جاندار و پویا از لحظات گذرا ارائه می‌دهد. حاصل گزارش كوتاه او نیز نهایتاً یك قطعه مینی‌مالیستی و تصویرگراست. از آن رو این قطعه را تصویرگرا می‌دانم كه بر تصویری واحد و ملموس متمركز است، زبانش ساده است، اختصار بیانی دارد و از واژگانی ذات و عینی سود می‌برد. (1)

پی‌نوشت‌ها:

1.برای مطالعه ی بیشتر رجوع كنید به: مقدادی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، صص 160 و 161.

منبع مقاله :
حاجی‌محمدی، بهروز، (1393)، شخصیت‌های اصلی در آثار كافكا، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول